السّلام علیکِ ایتهاالصدیقة الشهیدة
شبها به یاد نافله ها گریه می کنم
در هرم آتش گله ها گریه می کنم
نزدیک صبح می شود و من هنوز هم
با سوز آه چلچله ها گریه می کنم
دستان من ز مصلحت صبر بسته است
در تنگنای سلسله ها گریه می کنم
آمد خزان سرد جدایی به خانه ام
در سوز فصل فاصله ها گریه می کنم
تن خسته در مسیر خدا پیش می روم
در سنگلاخ مرحله ها گریه می کنم
قلبم گرفت، همسفر آسمان کجاست؟
دلتنگ ربنای بلالم اذان کجاست؟