Quantcast
Channel: با تو در مه
Viewing all articles
Browse latest Browse all 28

بانوی کرامت

$
0
0

سلام بر بانوی قم

سلام بر دلخوشی صبح های بیداری




در پی دیدن مسافر خود
بال در عرصه ی خطر زد و رفت
سوی شرقی ترین اصالت مهر

یک نفس عاشقانه پر زد و رفت


شمع جانش در آتش هجران
همچنان قطره‌قطره می‌شد آب
آری از شرم روی پر نورش
بود خورشید در میان حجاب
تا قدم روی چشم قم بگذاشت
اشک‌ها زیر پاش لغزیدند
دسته گل‌ها به پای قافله‌اش
مست و خنیاگرانه رقصیدند
اشك و شور و سلام و عود و گلاب
چشم‌ها خيره بر كجاوه‌ي او
مي‌وزيد از نگاه بيمارش
عطر جانبخش ضامن آهو
نور او با نگاه مردم شهر
نقل آيينه و تبسم بود
بين گل‌ها و شور و هلهله‌ها
هودج آسماني‌اش گم بود
مثل زهرا قدش خميده شد و
عزمي از كوه پر توان‌تر داشت
از نفس‌هاش سوز جاري بود
عمرش آهنگ رو به آخر داشت
اين مكان قم؟ مدينه؟ آه كجاست؟
بانويي اينچنين شده بي‌تاب
ناله‌هايي ز جنس شوق سفر
بانويي خسته گوشه‌ي محراب
بر خلاف مدينه‌اي بانو!
شهر، با گريه‌ي تو مي‌گرييد
يكسره آه مي‌شد و آتش
شهر تا ناله‌ي تو را مي‌ديد
شهر مبهوت بي‌قراري او
لحظه‌ها در تب زمان گم بود
بيت‌هاي مصيبتش پيدا
واژه در ذهن شاعران گم بود
هر غروب، آسمان دلش مي سوخت
در تب ناله‌هاي جانسوزش
در دل درد و داغ‌ها كم‌كم
غصه شد قصه‌ي شب و روزش
لحظه‌اي در خودش نمي‌گنجيد
در قم اما دلش خراسان بود
ماه تابان اين ديار افسوس
پشت ابري ز آه پنهان بود
روز تلخ وداع با اين ماه
عاقبت سر رسيد، دل‌ها سوخت
بلبل از داغ لاله كنج قفس
در خودش عاشقانه تنها سوخت


                                                  یا علی


Viewing all articles
Browse latest Browse all 28

Trending Articles