با سلام خدمت استاد رضا اسماعیلی.
دست مریزاد. شنیدم تعدادی از شاعران هیئتی که بیشترشان فقط ثبت سفارش شعری از مداحان معلوم الحال میگیرند٬ از رباعی های شما برآشفته شده اند و به هتاکی روی آورده اند.
جای بسی تعجب است! شما حرف از "حقیقت حسین (ع)"زده اید ولاغیر. همانطور که جناب قزوه نیز در غزل عاشورای 92 که سروده اند چنین کرده بودند.
من زیاد وارد مقوله های جنجالی نمی شوم اما خواستم به شرف شما درود بفرستم و بگویم:
عده ای "خودمحور"خود را "تمام حسین" و "عقل کل"می نامند و هرگونه مخالفت با خود را مخالفت با اصل دستگاه امام مظلومان می دانند و به شدت سرکوبش می کنند. کسانی که پیش از این سروده بودند: فاطمه ایزد است و ایزد او/این دو پروردگار یکدگرند(!)
یا برای امام رضا(ع) سروده اند: برو با کفتران خود خوش باش(!!)
یا ساحت علیا مخدرات اهل بیت را با سخیف ترین اشعار هتک و برای این ذوات مقدسه در حد ناموس معمولی مردم نیز ارزش قائل نمی شوند و متاسفانه اسم آن را "عرض ادب"هم می گذارند.
کسانی که "تکفیری های شیعه"بهترین لقبی است که برازنده ی آن هاست و با رفتارشان٬ زبان وهابیت بی دین را بر سر شیعه دراز کرده اند و با این اراجیف٬ مانع "مستبصر"شدن بسیاری از غیرشیعیان در دنیا شده اند.
این ها که یگانه ای چون قمر بنی هاشم را در خط و خال و چشم و ابرویی آنچنانی محصور و محدود کرده اند و این پشت و پناه عاشورا را در حد هنرپیشه های هالیوودی پایین آورده اند و جالب این که خود را نوکر امام مظلومان می دانند و می پندارند ههمه ی مخالفین رفتارهای زننده ی این جماعتُ اهل دوزخ و مطرودند و در عوض خودشان اهل جنت! و این عقیده را چنان محکم ترویج می کنند که گویی نعوذبالله حضرت حسین(ع) در روز محشر منتظر ایشان می ماند تا برسند و با هم به بهشت بروند.
من از همه ی شعرای متعهد٬ خطبای نجیب و دغدغه مند٬ مادحین خوب آل الله(ع) که بحمدالله در اکثریت هستند و مفتخر به دوستی با این عزیزان و رساندن شعر و نوحه به ایشان هستم معذرت می خواهم ولی باید تکلیف خود را با این جماعت خودسر روشن کنیم وگرنه در پیشگاه ارباب جوابی نداریم.
شاید نظر مرا بنا به مصالحی منتشر نکنید اما می دانم که می خوانید و امیدوارم باعث تسکین دردهای شما از این جماعت بی خرد گردد.
البته با مخالفت شما با واژه ی "ارباب"موافق نیستم اما به حق٬ اکثر این رباعیات را جانانه و درست سروده اید.
سایه تان مستدام.
سید محمد بابامیری
و اما رباعیات استاد رضا اسماعیلی:
1
چون خونِ خدا ، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل ، شبیه سلمان باشیم
مولا ، سگ آستان نمی خواهد مَرد !
او کرده قیام ، تا که "انسان "باشیم
2
من خون خدا ، شکوه بسم اللهم
گوینده ی « لا اِلهَ اِلا اللهَم »
درسینه اگر محبت من داری
ارباب مخوان مرا ، که عبداللهم
3
گفتی به من ارباب ! خطا گفتی تو
شرمنده شدم ز دوست ، تا گفتی تو
من بنده ام و مقام من جز این نیست
شرک است به بنده ای « خدا » گفتی تو
4
غافل تو ز لا اله الا اللهی
هرگز به حریم « او » نداری راهی
در وادی شرک می روی ، گمراهی
در عشق ، اگر شدی حسین اللهی
5
وقتی که حسین را تو "سین "می خوانی !
در تعزیه ، روضه ی حزین می خوانی
یعنی که حماسه را غلط می فهمی
وقتی که ز کوه اینچنین می خوانی
6
ای مرثیه خوان ! گزافه گفتن کفرست
با لهجه ی دین ، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این ، سخنی اضافه گفتن کفرست
7
با کرب و بلا ، سراب می بافی تو
یک پرسش بی جواب می بافی تو
مفهوم حسین را نمی فهمی ، حیف
با خون حسین ، آب می بافی تو !
8
ای مرثیه خوان ! ز چشم و ابرو بگذر
از خال لب و کمند گیسو بگذر
این مرد بزک کرده ! ابوفاضل نیست
تکبیر بگو ! از این هیاهو بگذر
9
غافل ز کرامت مُحرّم هستیم
دلداده ی بزم سوگ و ماتم هستیم
با خنجر جهل ، سر بُریدیم از عشق
ما ابن زیاد و ابن مُلجم هستیم !
10
ای مرثیه خوان ! ز های و هو می گویی
از رأس بریده و گلو می گویی
از داغ اسارت و تنور و گودال
پس کی ز حسین ُسرخ رو می گویی ؟!
11
ای مرثیه خوان ! ز نور جانت خالی ست
از پرتو معرفت ، جهانت خالی ست
این روضه نمی دهد به ما حالی چون :
از عشق و حماسه ، داستانت خالی ست
12
در مرثیه ات ، حسین تنها « سین » ست !
در کرب و بلا ، شکسته ای غمگین ست
تو تاجر گریه ای و جای شک نیست
از تلخی سوگ ، کام تو شیرین ست !
13
این روضه وضو ندارد و زیبا نیست
دنیا زده است ، شیعه ی مولا نیست
این « سین » که تو خوانده ای ، به قرآن سوگند !
در سوره ی سرخ ظهر عاشورا نیست
14
ای مرثیه خوان ! نگاه تو زیبا نیست
چون روح تو ، از تبار عاشورا نیست
گفتی سبب قیام دریا ، آب است !
این روضه ، شناسنامه دریا نیست
15
ای مرثیه خوان ! روضه غفلت کافیست
با ذکر خرافه ، کسب شهرت کافیست
از خون خدا ، برادر من ! شرمی
با سکه ی کربلا ، تجارت کافیست
16
ای مرثیه خوان ! روح تو نورانی نیست
آیینه در این روضه که می خوانی نیست
بر روی حماسه می زنی سیلی تو
با دست خرافه ، این مسلمانی نیست !
17
ای مرثیه خوان ! کرب و بلا ماتم نیست
میراث حسین ، درد و داغ و غم نیست
جان مایه ی نهضت حسینی این ست :
"هر کس که به ظلم تن دهد ، آدم نیست "
18
ای مرثیه خوان ! زبان عاشورا باش
هم قبله ی کاروان عاشورا باش
با لهجه ی سرخ عشق ، همچون زینب
بر خیز و حماسه خوان عاشورا باش
در پایان٬ اینجانب سید محمد بابامیری٬ کسی که از کودکی خاک آستان هیئات مذهبی بوده و هست و ورود خود به عرصه ی شعر را از همین مجالس آغاز کرده است٬ فقط و فقط برای حفظ این دستگاه مقدس از "خودمحوری"ها و "آسیب ها"٬ اقدام به انتشار نظر خود در وبلاگ جناب رضا اسماعیلی کردم و همچون فتنه ی ۸۸آماده ی فحش خوردن در قالب کامنت های برخی از "اخلاق مداران"و "از آسمان افتادگان مثلاْ مذهبی"هستم!!
یا علی